گنکو (۳۴-۱۳۳۱)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

گنکو (به ژاپنی: 元弘 Genkō)، نام یکی از عصرهای ژاپن است. دربار جنوبی در دوران دربارهای شمالی و جنوبی (دوره نانبوکوچو) پس از جنتوکو و قبل از کنمو بود. این دوره از اوت ۱۳۳۱ تا ژانویه ۱۳۳۴ را در بر می‌گرفت.

امپراتورهای سلطنتی امپراتور گودایگو در جنوب و امپراتور کوگون) در شمال بودند.

رویدادهای دوران گنکو[ویرایش]

۱۳۳۱–۱۳۳۳: جنگ گنکو (ژاپن) تمام طول دوران را به طول انجامید، که نشانه سقوط شوگون‌سالاری کاماکورا و منجر به تجدید حیات کنمو و اصلاحات ناموفق شد.

حکومت شوگون‌سالاری کاماکورا یک حکومت سامورایی بود که حدود ۱۵۰ سال دوام آورد. با این حال، قدرت آن به تدریج به دلیل حمله مغول به ژاپن و ظهور بی‌رویه سامورایی‌های جدید به نام «آکوتو» کاهش یافت. که هیچ ارتباطی با شوگون‌سالاری نداشت. سرانجام، توسط شورش گنکو که قیام نیروهایی بود که با نقشه امپراتور گودایگو برای سرنگونی شوگون سالاری همکاری می‌کردند، به انقراض کشیده شد. امپراتور گو-دایگو در سال ۱۲۸۸ به عنوان دومین پسر امپراتور گو-ودا به دنیا آمد. او در سال ۱۳۱۸ (بونهو ۲) در سن ۳۰ سالگی بر تخت سلطنت نشست که به طرز غیرمعمولی برای یک دوره امپراتوری دیر بود.

آنچه امپراتور گو-دایگو می‌خواست این بود که اقتدار امپراتور را بازگرداند و تاج و تخت امپراتوری را متحد کند. در آن زمان، خانواده امپراتوری متشکل از دودمان جیمیواین (持明院統)، از نوادگان امپراتور گو-فوکاکوسا، و دودمان دایکاکوجی (大覚寺統)، از نوادگان امپراتور کامه‌یاما بودند. این دوره زمانی «ریوتو تتسوریتسو» (両統迭立) ja:両統迭立 بود، یعنی زمانی که امپراتور به دو گروه تقسیم شد و به نوبت به تخت سلطنت رسیدند.

امپراتور گو-دایگو معتقد بود که فقط دودمان خودش، دودمان دایکاکوجی، باید تاج و تخت امپراتوری را به ارث ببرد. برای رسیدن به این هدف، او مجبور شد شوگون‌سالاری کاماکورا را که دارای اقتدار بود و همچنین در تعیین تاج و تخت امپراتوری نقش داشت، سرنگون کند.

در سال ۱۳۲۱، امپراتور گو-دایگو ضیافت بزرگی به نام «موره‌ایکو» "Mureiko"「無礼講」 برگزار کرد. این ضیافت زمانی است که مردی کلاه eboshi ja:烏帽子 خود را درمی‌آورد، یک راهب لباس روحانی نمی‌پوشد، و یک زن جوان ساکی را سرو می‌کند، اما امپراتور گو-دایگو فقط مشروب نمی‌خورد، او در پشت صحنه، در مورد سرنگونی حکومت صحبت می‌کرد.

در سال ۱۳۲۴، اتفاق غیرمنتظره ای برای امپراتور گو-دایگو رخ داد که به دقت در حال برنامه‌ریزی نقشه خود برای سرنگونی حکومت شوگون بود. همسر خاندان توکی که طرفدار سرنگونی شوگون بود، این طرح را به شوگون‌سالاری و روکوهارا تاندای (مقام امنیتی) گزارش داد.

سامورایی‌هایی که در «موره‌ایکو» شرکت داشتند توسط شوگون‌سالاری مورد حمله قرار گرفتند یا خودکشی کردند یا دستگیر شدند و به کاماکورا فرستاده شدند. در حالی که دستیاران نزدیک امپراتور گو-دایگو، از جمله هینو سوکه‌تومو ja:日野資朝، تبعید شدند، گفته می‌شد که مجازات خاصی برای امپراتور گو-دایگو وجود ندارد.

در سال ۱۳۳۱، شوگون‌سالاری گزارشی محرمانه دریافت کرد که امپراتور گو-دایگو بار دیگر در حال توطئه برای سرنگونی شوگون‌سالاری کاماکورا است. شخصی که به آنها اطلاع داد یوشیدا سادافوسا ja:吉田定房، از دستیاران نزدیک امپراتور گودایگو بود.

یوشیدا سادافوسا ملازم وفادار به امپراتو بود و برای محافظت از امپراتور گو-دایگو گفت: «سرکرده طرح سرنگونی شوگون‌سالاری هینو توشیموتو است.» و در تلاش برای محافظت از امپراتور گو-دایگو یکی از حامیان خود را هینو توشیموتو ja:日野俊基 نامید.

پس از دریافت اطلاعات، شوگون‌سالاری بلافاصله فرستاده‌ای را به کیوتو فرستاد و هینو توشیکی و دیگران را به کاماکورا، کاناگاوا فرستاد. با این حال، پس از بازجویی شدید، یکی از مردان دستگیر شده اعتراف کرد که «امپراتور گو-دایگو کسی بود که نقشه سرنگونی شوگون‌سالاری را طراحی کرد» و امپراتور گو-دایگو نیز در خطر افتاد.

امپراتور گو-دایگو مخفیانه از کاخ امپراتوری خارج شد و وارد معبد کاساگی شد که به عنوان دژ کوهی معروف بود.

روکوهارا تاندای امپراتور گو-دایگو را تعقیب می‌کرد تا او را دستگیر کند. در این زمان «کوسونوکی ماساشیگه» از ولایت کاواچی (استان اوساکای کنونی) و «ساکورایاما کوره‌توشی» ja:桜山茲俊 از ولایت بینگو (استان هیروشیما شرقی کنونی) به درخواست کمک امپراتور گو-دایگو پاسخ دادند.

در همین حال، نیروهای کمکی از منطقه کانتو یکی پس از دیگری برای ارتش شوگون‌سالاری رسید. حدود یک ماه پس از زندانی شدن معبد کاساگی، سربازان شوگون از صخره‌های کاساگی‌یاما بالا رفتند، معبد را به آتش کشیدند و یک حمله همه‌جانبه را آغاز کردند. برای فرار از دست سربازان شوگون‌سالاری، امپراتور گو-دایگو، مجبور شد فرار کند و همراه با تعدادی از پیروانش در امتداد یک مسیر کوهستانی پنهان شود. با این حال، خسته و درهم شکسته، دستگیر و بعداً به جزایر اوکی تبعید شد.

تقریباً در همان زمان، کوسونوکی ماساشیگه که در قلعه کامی-آکاساکا که با عجله ساخته شده بود و با ارتش شوگون درگیر بود، تصمیم گرفت که به دلیل کمبود تدارکات نمی‌تواند یک جنگ طولانی را تحمل کند، بنابراین قلعه با دست خود به آتش کشید و خود مدتی ناپدید شد. علاوه بر این، زمانی که ساکورایاما کوره‌توشی از سقوط معبد و دژ کوه کاساگی و قلعه آکاساکا مطلع شد، در ناامیدی خودکشی کرد. نقشه امپراتور گو-دایگو برای سرنگونی حکومت شوگونی برای بار دوم موقتاً متوقف شد.

در سال ۱۳۳۲ (سال دوم گنکو / سال چهارم جنتوکو)، کوسونوکی ماساشیگه که از قلعه آکاساکا ناپدید شده بود، دوباره ظاهر شد و به قلعه کامی-آکاساکا که به دست ارتش شوگون افتاده بود حمله کرد.

علاوه بر این، در پاسخ به فرمان شاهزاده موری‌یوشی، شوگو (فرماندار) آکیماتسو نوریمارو در ولایت هاریما (ایالت جنوبی استان هیوگو کنونی) و ولایت آیو (استان اهیمه کنونی) خاندان‌های دوی و توکونوشی شورش کردند. شوگون‌سالاری نیروهای خود را به قلعه کامی-آکاساکا فرستاد، جایی که کوسونوکی ماساشیگه در آن قرار داشت.

کوسونوکی ماساشیگه به ارتش شوگون حمله کرد و آن را بیشتر و بیشتر به اعماق بیرون کشید و سپس در قلعه چیهایا، آخرین سنگر خود، فرورفت. ارتش شوگونی که این را یک فرصت می‌دید، عملیات قطع آب را انجام داد، اما این عملیات با شکست به پایان رسید، زیرا مقادیر زیادی آب و غذا در قلعه چیهایا برای پی بینی این اتفاق انباشته شده بود.

ارتش شوگون که قلعه چیهایا را محاصره کرده بود، پس از یک نبرد طولانی محاصره به تدریج شروع به آرام شدن کرد. کوسونوکی ماساشیگه این فرصت را از دست نداد و دست به حمله زد و خسارت سنگینی را به ارتش شوگون وارد کرد.

در فوریه ۱۳۳۳، امپراتور گو-دایگو مخفیانه از جزایر اوکی گریخت، در حالی که شوگون‌سالاری کاماکورا در تصرف قلعه چیهایا مشکل داشتند. سپس در کوه سنجو در ولایت هوکی (استان توتوری غربی امروزی) پناه گرفت و فرمان برای احضار سامورایی‌ها از سراسر ژاپن صادر کرد.

در نتیجه سامورایی‌هایی که از شوگون‌سالاری کاماکورا ناراضی بودند و کسانی که منتظر تغییر اوضاع بودند در اطراف امپراتور گو-دایگو جمع شدند. در همان زمان آکیماتسو نوریمارو و که قدرتش افزایش یافته بود به کیوتو لشکر کشید و ارتش سرنگون‌کننده شوگون‌سالاری نیز در نبرد در شیکوکو پیشروی می‌کرد. سپس، شوگون‌سالاری اخبار تکان دهنده‌ای را دریافت کرد. گفته می‌شد که «آشیکاگا تاکائوجی» که به کوه سنجو فرستاده شد تا امپراتور گودایگو را تحت سلطه خود درآورد، خیانت کرده و به سمت روکوهارا (کیوتو) در حال حرکت است. روکوهارا به سرعت دفاع خود را محکم کرد و برای حمله آماده شد.

سپس نبردی سخت در کیوتو آغاز شد. آکیماتسو نوریمارو نیز در جنگ شرکت داشت و ارتش شوگون به تدریج شروع به عقب رانده شدن و شکست میدان در نبرد کرد. ارتش شوگونی که متوجه شد ضعف خود از نظر تعداد شد، با همراهی امپراتور کوگون، امپراتور بازنشسته امپراتور گو-فوشیمی، و امپراتور بازنشسته امپراتور هانازونو (سلطنت از ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۸)، تلاش کرد به کاماکورا بازگشته و فرار کند اما سربازان توسط اوچیموشاگاری (شکارچیان لشکر شکست خورده) ja:落ち武者狩り غارت و نابود شدند. امپراتور کوگون (سلطنت ۱۳۳۲–۱۳۳۴) و دیگران توسط سامورایی‌ها از سمت امپراتور گو-دایگو دستگیر شدند و به کیوتو بازگردانده شدند.

هنگامی که امپراتور گو-دایگو خبر نابودی سربازان روکوهارا را دریافت کرد، سلطنت امپراتور کوگون را که توسط شوگون‌سالاری کاماکورا حمایت شده بود، لغو کرد. دوره امپراتور کوگون منسوخ شد، نام آن دوره به «شوکی» تغییر یافت و نام آن به «موتوهیرو» سابق برگردانده شد و تمام عناوین رسمی در نام امپراتور کوگون حذف شدند.

پس از سقوط روکوهارا اتفاقات عجیبی در منطقه کانتو نیز رخ می‌دهد. نیتا یوشی‌سادا که در تسخیر قلعه چیهایا شرکت کرد اما به دلیل بیماری به ولایت شیموتسوکه (استان توچیگی کنونی) بازگشته بود، در پاسخ به دستور امپراتور گو-دایگو تصمیم گرفت به کاماکورا حمله کند. او ارتش تشکیل داد.

ارتش نیتا یوشی‌سادا ارتش شوگون را در نبرد کوته‌ساشی (۱۳۳۳) و نبرد کومه‌گاوا شکست داد. بعد، آنها به کاماکورا حمله کردند، اما کاماکورا از جنوب توسط دریا و از سه طرف دیگر کوه احاطه شده بود، و فقط از طریق یک بریدگی باریک به بیرون متصل بود، و آن را به یک زمین مناسب برای دفاع تبدیل می‌کرد.

در نتیجه، ارتش نیتا یوشی‌سادا در حمله ناکام ماند و نبرد به بن‌بست رسید، اما ارتش اصلی نیتا یوشی‌سادا از ساحل ایناموراگاساکی عبور کرد و وارد کاماکورا شد. در آن زمان، بریدگی‌های دیگر ورود به شهر نیز فتح شده بودند و شهر به آتش کشیده شده بود.

بسیاری از اعضای ارتش شوگون در نبرد کشته یا خودکشی کردند و شوگون‌سالاری کاماکورا که حدود ۱۵۰ سال رونق داشت، سرانجام با سقوط خود مواجه شد. بنابراین، کشور ژاپن تحت اختیار امپراتور گو-دایگو درآمد و به نظر می‌رسید که جنگ طولانی به پایان رسیده است. با این حال، این تنها آغاز تحول‌های بیشتر بود.

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]